توضيح: "قطعنامه در باره تشکلهای توده ای طبقه کارگر" نوشته منصور حکمت در آبانماه ١٣٦٦ است که اولين بار در پلنوم دهم "حزب کمونیست ایران" به تصویب رسید. اين سند و مجموعه اى از اسناد و قطعنامه هاى ديگر کمونيسم کارگرى که توسط منصور حکمت تدوين شدند٬ در کنفرانس اول حزب اتحاد کمونيسم کارگرى٬ اواخر مه ٢٠٠٧ ٬ بعنوان مبانى سياست سازماندهى ما در جنبش کارگرى به تصويب رسيدند. نظر به اهميت اين بحث در شرايط امروز مبارزه کارگرى در ايران و جايگاه آن در انسجام گرايش راديکال و سوسياليست طبقه کارگر اين سند را مجددا منتشر ميکنيم.

قطعنامه در باره تشکلهاى توده اى طبقه کارگر
شورا، مجمع عمومى، سنديکا


با توجه به اينکه:
 
١- تشکل‌هاى توده‌اى کارگرى، در کنار تشکل‌هاى حزبى طبقه، يک رکن اساسى مبارزه طبقاتى کارگران است و پيشروى و پيروزى در اين مبارزه بدون پيدايش و تقويت اين تشکلها و اتحاد وسيع توده هاى طبقه کارگر از طريق آنها، مقدور نيست؛

٢- طبقه کارگر ايران تاريخا از تشکل‌هاى توده اى و علنى ادامه کار محروم بوده است و فقدان اين تشکل‌ها هم امروز يک ضعف اساسى مبارزه طبقه کارگر عليه بورژوازى است. پرولتارياى ايران براى دخالت موثر در تحولات سياسى‌-‌اجتماعى آتى و ايفاى نقش تاريخى خود بايد بر اين نقطه ضعف فائق آيد؛

٣- يک شرط اساسى براى پيشروى، تعميق و پيروزى مبارزات جارى کارگرى، که در سالهاى اخير در ابعاد بى سابقه و به نحو بيوقفه اى ادامه داشته است، برپايى تشکلهاى توده اى کارگرى است؛

۴- تمايل به سازمانيابى و متشکل شدن، يک خواست و گرايش فراگير در ميان توده هاى کارگر است و مبارزه براى ايجاد اين تشکلها خود يک وجه دائمى جنبش کارگرى در دوره اخير بوده است، جمهورى اسلامى مداوما اين مبارزات را سرکوب کرده و سازمانهاى توده‌اى مستقل کارگران را که در جريان انقلاب و در سالهاى پس از آن شکل گرفتند، مورد هجوم قرار داده و متلاشى کرده است؛
 
۵- بر متن اين شرايط، جمهورى اسلامى تلاش ميکند تا با تبليغ و ايجاد سازمانهاى زرد و ارتجاعى در کارخانه ها و واحدهاى توليدى، مطالبات کارگران را تحريف کرده و جنبش کارگرى را محدود و مهار کند؛

۶- فشار رژيم اسلامى به جنبش کارگرى، موجب تقويت گرايشات محافظه کارانه و سنديکاليستى در برخى محافل کارگرى و بويژه سازمانهاى چپ خلقى شده است. علاوه بر اين طرح ها و ايده هاى ذهنى و غيره عملى نظير "سنديکاى مخفى"، که نه فقط مقدورات و نيازهاى واقعى جنبش کارگرى را نديده ميگيرد، بلکه اصولا از پاسخگوئى به نياز کارگران ايران به تشکل‌هاى توده‌اى و علنى شانه خالى مينمايد، از جانب برخى گروه ها طرح شده است. اين ايده‌ها، هرچند با استقبال وسيعى در ميان کارگران روبرو نشده است، اما به هر اندازه که نفوذ و اشاعه پيدا کند، باعث آشفته فکرى کارگران شده و به مانعى در راه سازمانيابى توده اى طبقه کارگر تبديل خواهد شد؛

با توجه به نکات فوق اين وظيفه مبرم در برابر کمونيستها قرار ميگيرد که نقطه نظرات و طرح مشخص خود را براى سازماندهى توده اى کارگران بروشنى اعلام دارند .

الف: رئوس سياست ما
سياست کمونيستها در امر سازماندهى توده اى کارگران بايد بر عوامل زير مبتنى باشد:
 
١- مبارزه اقتصادى کارگران در ايران، عموما خصلتى فراصنفى و سراسرى دارد. در پايه اى ترين سطح، ادغام سرمايه ها در رشته هاى مختلف توليد، مالکيت دولتى بر بخش عمده سرمايه هاى صنعتى، نقش اقتصادى دولت و سياستهاى دولتى در تنظيم رابطه عمومى بين کار و سرمايه، و نزديکى ارگانيک و بهم پيوستگى بيش از پيش مطالبات و خواستهاى بخشهاى مختلف طبقه کارگر موجب شده است تا مطالبات و مبارزات کارگران در هر کارخانه، خصلت و جايگاهى عمومى و فرا صنفى داشته باشد.
 
٢- در اين شرايط سازمانهاى کارگرى براى پيشبرد مبارزات اقتصادى ميبايد بر تشکل‌هاى فابريکى‌-‌منطقه اى، و نه صنفى و رسته اى کارگران، مبتنى باشد.

٣- سازمان توده‌اى کارگرى بايد دخالت هرچه وسيعتر و فعالتر توده هاى کارگر در مبارزه را تامين کند و بر دموکراسى اعمال اراده مستقيم کارگران مبتنى باشد. در غير اين صورت، شکل گرفتن بوروکراسى و مراجع تصميم‌گيرى جدا از توده‌هاى کارگر در تشکل‌هاى کارگرى اجتناب ناپذير بوده و خود به مانعى بر سر راه پيشرفت مبارزات کارگران تبديل خواهد شد.

۴- جنبش کارگرى ايران، تحت شرايط اختناق و روياروئى ناگزير مبارزه و اعتصابات کارگرى با دولت، به مبارزه سياسى سوق پيدا ميکند و براى هيچ دوره طولانى در سطح اقتصادى و در چهارچوب قوانين و نظام موجود باقى نميماند. لذا تشکل‌هاى توده اى طبقه بايد بتوانند قابليت بسيج توده‌اى کارگران در هر شرايطى را داشته باشند و خود را به مبارزه در چهارچوب قانون و قانونيت بورژوائى محدود نکنند .

۵- تجربه جنبش کارگرى در دوره اخير بر واقعيات فوق تاکيد کرده و شکل سازمانى متناسب با اين واقعيات را عرضه داشته است. اين شکل سازمانى تشکلهاى شورائى طبقه کارگر است. در دوره انقلاب بخش وسيعى از فعالين و پيشروان جنبش کارگرى به جنبش شورائى روى آوردند و در بسيارى از واحد هاى توليدى شوراهاى کارخانه و در برخى مناطق، شوراهاى منطقه اى کارگران تشکيل شد. اين جنبش، با سرکوب ٣٠ خرداد و اختناق پس از آن، در ابعاد محدودترى در شکل جنبش مجمع عمومى ادامه يافت و هم اينک نيز خواست ايجاد شوراها يک گرايش وسيع و عمومى در ميان توده‌هاى کارگر است .

با توجه به نکات فوق، ما اعلام ميداريم که :
١- شعار اصلى و سياست عمومى حزب اتحاد کمونيسم کارگری در زمينه سازماندهى توده اى و سازماندهى توده اى کارگران، تبليغ و ايجاد شوراهاى کارگرى و سازماندهى شورائى طبقه کارگر است.

٢- ما سازمان شورائى طبقه کارگر را مرکز ثقل و محور تشکل يابى توده اى طبقه و نقطه اتکاء ساير تشکل‌هاى توده‌اى کارگرى ميدانيم و براى پيوند دادن ديگر تشکل‌هاى توده اى کارگرى بر محور سازمان شورائى طبقه کارگر مبارزه ميکنيم .

٣- سازمان شورائى، پيشروترين شکل سازمانيابى توده اى کارگران و ناظر بر سازمانيابى بخش متمرکز و پيشرو طبقه کارگر در صنايع و واحدهاى بزرگ کار است. از اينرو ما براى برپائى يک جنبش فراگير و سراسرى شورائى طبقه کارگر مبارزه ميکنيم. با اين وجود در کارگاههاى کوچک و کلا در آن رشته هائى که بخاطر موقعيت اقتصادى شان شمار و تمرکز کارگران در واحدهاى کار محدود است و اتحاد حرفه اى، در مقايسه با اتحاد محل کار، کارگران را در موقعيت قوى ترى در برابر سرمايه داران قرار ميدهد، کارگران را به ايجاد اتحاديه‌هاى حرفه‌اى فرا ميخوانيم و براى ايجاد اين اتحاديه‌ها مبارزه ميکنيم. ما تلاش خواهيم کرد تا سازمانهاى اتحاديه‌اى در اين رشته ها در ارتباط و پيوستگى نزديک با جنبش سراسرى شورائى طبقه کارگر قرار بگيرند .

ب: خصوصيات شوراهاى کارگرى
خصوصيات اصلى شوراها و چشم انداز سازمانيابى شورائى کارگران، که بايد در تبليغات ما مورد نظر قرار بگيرد، عبارتست از:
 
١- شوراها از پائين شکل ميگيرند و خصلت اساسى آنها دمکراتيسم و اعمال اراده مستقيم توده هاى کارگرست.

٢- شورا مجمع عمومى منظم و سازمانيافته کارگرانست. در هر واحد توليدى، همه کارگران عضو شوراى آن واحد هستند و مجمع عمومى کارگران بدنه و ارگان تصميم گيرنده شورا است. مجمع عمومى براى اجراى تصميمات خود افرادى را (بعنوان کميته اجرائى و يا تحت هر نام ديگر) انتخاب ميکند. اين افراد در هر جلسه مجمع عمومى، قابل عزل و نصب مجدد هستند .

٣- در کارخانه‌هاى بزرگ که تشکيل مجمع عمومى همه کارگران عملى نيست، شوراى کارخانه از نمايندگان چندين مجمع عمومى، مثلا مجمع عمومى قسمت ها، تشکيل ميشود .

۴- سازمان سراسرى شوراها يک سازمان هرمى است که شوراهاى فابريکى واحدهاى پايه آن هستند. در سطح بالاتر از فابريکها، شوراهاى نمايندگان شوراهاى کارخانه تشکيل ميشود (و بهمين ترتيب در سطوح بالاتر)
 
۵- سيستم شورائى وجود اتحاديه‌ها و اتحاد آنها در اين شوراها را منتفى نميکند. اصنافى که اتحاديه شکل مناسب تشکل آنهاست ميتوانند در سطوح معينى نمايندگان خود را به شوراهاى نمايندگى بفرستند و باين ترتيب وابستگى خود را به سازمان سراسرى شوراها اعلام کنند.

۶- سيستم شورائى اين امکان را دارد که طبقه کارگر و زحمتکشان را در جهات ديگر و در هيات هاى اجتماعى ديگر به خود متصل نگاه دارد. شوراهاى روستائى و يا شوراهاى سربازان ميتوانند در سطوح معينى به اين جنبش متصل شوند. جنبش تعاونى‌هاى کارگرى و غيره نيز ميتواند جاى خود را در وابستگى به شبکه شوراها بيابد.

ج: جنبش مجمع عمومى
به عنوان گام نخست در سازماندهى شورائى کارگران و به عنوان يک راه حل فورى و قابل تحقق براى پر کردن خلاء ناشى از فقدان تشکلهاى توده اى کارگرى، حزب اتحاد کمونيسم کارگرى خواهان شکل گيرى و گسترش جنبش مجمع عمومى کارگرى است. هدف جنبش مجمع عمومى ايجاد يک شبکه وسيع از مجامع عمومى کارگران در کارخانه ها و واحدهاى توليدى و اقتصادى مختلف، منظم کردن و مرتبط کردن آنها با هم و از اينطريق ايجاد هرچه سريعتر يک ابزار تشکيلاتى موثر و يک رهبرى عملى کمابيش سراسرى در مبارزات جارى کارگرى است .

جنبش مجمع عمومى، که بايد با فعاليت آگاهانه کارگران کمونيست بر پا شود، از اين نقطه قدرت اساسى برخوردار است که در عين اينکه گام نخست در سازماندهى شوراهاى کارگرى است، هم اکنون بدليل وجود زمينه هاى مادى بسيار مناسب در جنبش کارگرى قابليت تحقق سريع اهداف خود را دارد. واقعيات موجود جنبش کارگرى ايران صحت و حقانيت اين سياست را تاکيد ميکند .

١- واقعيات دوره اخير مبارزات کارگرى به روشنى نشان ميدهد که هم امروز ايده و خواست مجمع عمومى در جنبش کارگرى تثبيت شده و مجمع عمومى پديده شناخته شده اى در ميان توده هاى کارگر است. در دوره اخير کارگران براى پيشبرد مبارزات خود و در برابر سازمانهاى زرد عملا اجتماعات اعتراضى خود را، غالبا حتى تحت نام مجمع عمومى، بر پا داشته اند.

٢- هر طرح سازماندهى توده‌اى‌-‌علنى کارگران، در صورتى قابليت فراگيرى توده‌اى و تحقق خواهد داشت که هم امروز و در هر قدم از سير پيشرفت جنبش، به ضروريات و نيازهاى مبارزه جارى طبقه پاسخگو باشد. جنبش مجمع عمومى، در شکل موجود خود، اين ظرفيت را از خود نشان داده است.

٣- شرايط اجتماعى‌-‌سياسى ايران و مختصات جنبش کارگرى ايجاب ميکند که هر نوع سازماندهى توده‌اى طبقه کارگر اولا از سطح محلى آغاز شود، ثانيا به رهبران محلى جنبش کارگرى متکى باشد و ثالثا از هم اکنون تشکلى توده‌اى باشد. مجمع عمومى اين خصوصيات و ملزومات را به خوبى برآورده و متحقق ميکند .

حزب اتحاد کمونیسم کارگری و کارگران کمونيست و مبارزه بطور کلى بايد بر مبناى اين زمينه مساعد و با اتکاء به تمايلات و گرايشات موجود در ميان کارگران براى اتکاء به مجامع عمومى در مبارزات جارى، جنبش مجمع عمومى را به عنوان يک حرکت آگاهانه، هدفمند و وسيع در ميان کارگران سازمان و گسترش دهند. کارگران کمونيست و فعالين جنبش مجمع عمومى وظيفه دارند:

١- ايده کارآيى مجمع عمومى به عنوان يک ارگان مبارزاتى موثر و رکن شوراهاى کارگرى، و نيز افق وسيعتر جنبش مجمع عمومى را در ميان کارگران تبليغ و تثبيت نمايند و کارگران را به تبديل شدن به فعالين جنبش مجمع عمومى فراخوان دهند.

٢- در هر واحد توليدى کارگران را به تشکيل مجامع عمومى فراخوانند .

٣- براى منظم کردن تشکيل مجامع عمومى (مستقل از وجود اعتراض و اعتصاب در هر واحد) مستمرا فعاليت کنند .

۴- مجامع عمومى را به عنوان سخنگوى واقعى کارگران به رسميت بشناسانند.
 
۵- براى مرتبط کردن مستمر و سازمان يافته مجامع عمومى با يکديگر مداوما تلاش نمايند .

۶- مجامع عمومى را هر چه بيشتر در قلمرو قراردادهاى دسته جمعى، حل اختلاف، ابراز نظر و تصميم گيرى درباره طرحها و اقدامات دولت فعال نمايند.

د: درباره اتحاديه
نظر به عوامل متعدد نظير محدوديتهاى تاريخى و عملى اتحاديه‌ها در ايجاد اتحاد وسيع طبقاتى و رهبرى مبارزه کارگرى، پيوند تاريخى جنبش اتحاديه‌اى با سياست سوسيال دموکراتيک، گرايش اتحاديه‌ها به دور شدن از دموکراسى مستقيم و شکل‌گيرى يک بوروکراسى مافوق کارگران در آنها و بالاخره با توجه به فقدان زمينه‌هاى مادى براى تشکيل آنها در شرايط کنونى در ايران، حزب اتحاد کمونیسم کارگری سياست تشکيل اتحاديه‌ها را در مرکز ثقل مبارزه خود براى ايجاد تشکل‌هاى توده‌اى قرار نميدهد. سياست عمومى حزب ايجاد شوراهاى کارگرى است. در عين حال اعلام ميکنيم که:

١- آزادى بى قيد و شرط تشکيل اتحاديه‌هاى کارگرى، جزئى از حق مسلم کارگران براى ايجاد هرنوع تشکل صنفى و سياسى است و ما قاطعانه از اين حق دفاع ميکنيم.

٢- از تلاشهاى کارگران براى ايجاد سنديکا حمايت ميکنيم و به آن يارى ميرسانيم .

٣- در اتحاديه‌هاى کارگرى مستقل شرکت ميکنيم، براى تقويت رهبرى کارگران کمونيست در آنها ميکوشيم و در درون هر اتحاديه خط کمونيستى را متحد ميکنيم .

۴- براى نزديک کردن هرچه بيشتر اتحاديه‌ها به يک شکل ساختمانى غير بوروکراتيک و بويژه براى متکى شدن آنها در سطح محلى به مجامع عمومى کارگران تلاش ميکنيم .

۵- به درجه‌اى که سياست ما براى ايجاد شوراهاى کارگرى و بسط جنبش مجمع عمومى بعنوان نخستين گام آن با تلاشهاى محافل کارگرى و جريانات مبارز طرفدار اتحاديه همسويى داشته باشد (نظير ايجاد مجامع عمومى که مورد تائيد برخى هواداران تشکيل اتحاديه‌ها قرار دارد)، آماده اتحاد عمل با اين محافل و جريانات هستيم.

حزب اتحاد کمونیسم کارگری
مه ٢٠٠٧